۰۶ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۷۹۵۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۳۵ - ۰۶-۰۷-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۷۹۵۵
انتشار: ۰۷:۳۵ - ۰۶-۰۷-۱۴۰۴
به بهانۀ سخنان دختر کارگردان فقید حین دریافت "نشان رسول"

رفتار یک‌سان با بیضایی غیر‌خودی و ملاقلی‌پور ارزشی؛ چه کسی می‌گوید عدالت نیست؟! 

رفتار یک‌سان با بیضایی غیر‌خودی و ملاقلی‌پور ارزشی؛ چه کسی می‌گوید عدالت نیست؟! 
مدعیان عدالت که از انواع تبعیض‌ها و رانت‌ها بهره می‌برند جاهایی هم به عدالت رفتار کرده‌اند! آنجاها که هم در حق کارگردان روشن‌فکر ظلم کردند و هم کارگردان ارزشی و دفاع مقدسی بر این سیاق که گفته‌اند ظلم بالسویه عدل است. چندان که دختر کارگردان سینمای دفاع مقدس می گوید: توقیف طولانی فیلم‌های پدرم، او را بسیار آزار داد و باعث شد در ۵۱ سالگی سکته کند. این محدودیت‌ها هنوز هم ادامه دارد و برادرم که هنر پدر را به ارث برده، ۵ سال است اجازه فعالیت ندارد.

    عصر ایران؛ مهرداد خدیر-  "توقیف طولانی فیلم‌های پدرم، او را بسیار آزار داد و باعث شد در ۵۱ سالگی سکته کند. این محدودیت‌ها هنوز هم ادامه دارد و برادرم که هنر پدر را به ارث برده، ۵ سال است اجازه فعالیت ندارد. دقیقا ۱۹ سال و ۶ ماه و ۱۷ روز پیش پدرم را از دست دادم. در روزهای توقیف طولانی فیلم‌های پدرم، او زجرهای بسیاری کشید و بسیار اذیت شد، این نشانی که امروز به ما اهدا شد نشان خیلی بزرگی است اما کاش زمانی که در قید حیات بود، این نشان‌ها را می‌دید. تمام کودکی ما آمیخته با عصبانیت و حسرت بود که باعث شد پدرم در ۵۱ سالگی سکته کند."

      این جملات سخنان فرزند یک کارگردان شهیر سینماست و طبعا در نگاه اول تصور می‌شود اشاره به یکی از هنرمندان دگراندیش یا کسانی است که فیلم‌های باب میل قرائت رسمی نساختند و نمی‌سازند و به نگاه جشنواره‌ای متهم می‌شوند یا این که در آیینی با حضور روشن‌فکران یا مثلا در جشن حافظ یا خانه سینما بیان شده باشد. حال آن که اینها عین صحبت‌های بُغض‌آلود دختر رسول ملاقلی‌پور است که در ادبیات رسمی از او با عنوان کارگردان سینمای دفاع مقدس یاد می‌شود اما دختری که با پوشش چادر روی سن رفت تا جایزه‌ای را که به نام پدر او رسول نام‌گذاری شده دریافت کند از رنجی گفت که بر پدر تحمیل کردند.

  شگفتا که با ادعای رواج ارزش‌ها بر دیگران سخت گرفتند اما بر کسی که فیلم دفاع مقدسی ساخت هم سخت گرفتند!

   داستان از این قرار است که همین چهارشنبه شب گذشته به مناسبت چهل‌و‌پنجمین سال‌گرد آغاز جنگ نسخۀ ترمیم شدۀ فیلم "هیوا"ی او را در سومین شب از "شب‌های سینما، روایت" در موزۀ سینما به نمایش درآمد و به بازیگرانی چون فرهاد قائمیان که در سه فیلم مرحوم ملاقلی‌پور بازی کرده و اعضای خانوادۀ او "نشان رسول" اهدا کردند.

محمد علی باشه‌آهنگر از دیگر کارگردانان این حوزه هم گفت به فیلم "سر به زیر آب" من 5 سال مجوز نمی‌دادند چون دربارۀ شهیدان زرتشتی بود!

   دختر مرحوم ملاقلی‌پور هم چنان‌که اشاره شد به طعنه گفت: کاش این نشان در زمان حیات به خود او داده می‌شد و با این که فرزند (پسر) ملاقلی‌پور هم کارگردان است طبعا انتظار می‌رفت او نشان را دریافت کند ولی به گفته خواهرش او هم 5 سال است نتوانسته کاری بسازد: "‌من هنر پدر را به ارث نبرده‌ام اما برادرم ثمرۀ هنر و دیانت اوست. پسری بسیار بااستعداد و مؤمن. اما او هم 5 سال است نتوانسته هیچ کاری بسازد. تمام آنچه شما گفتید حسرت و دریغ بود برای ما".

   از این تلخ‌تر نمی‌شود. بر کارگردانی سخت می‌گیرند چون  حاضر به کار سفارشی نیست و 19 سال بعد از مرگ ناگهانی در 51 سالگی یادشان می‌افتد نشان رسول را ابداع کنند! البته آنها که نشان اهدا کردند و یاد رسول فقید را گرامی داشتند همان‌ها نیستند که بر او و بر پسر او سخت گرفتند و می‌گیرند و نیت خیر دارند اما از نگاه بیرونی وضعیت تراژیکی است که در حیات سخت بگیرند و در 51 سالگی بمیرد و19  سال بعد در ممات تجلیل شود! منتها این نوشته درباره حیات و ممات و تناقض در رفتار نیست. اتفاقا درباره عدالت است و رفتار یک‌سان!

    چون دو سه هفته قبل هم نسخۀ ترمیم شده فیلم " باشو، غریبۀ کوچک" ساختۀ بهرام بیضایی در جشنوارۀ ونیز به نمایش گذاشته شد و جایزۀ بهترین فیلم بخش کلاسیک آن را از آن خود کرد.    آن فیلم هم چون نگاه دیگری به جنگ ایران و عراق داشت و در سال 64 ساخته شد ولی اجازۀ نمایش ندادند تا جنگ تمام شد!

  به گفته بیضایی به تیتراژ آن هم گیر داده بودند که چرا هواپیماها از این طرف به آن طرف می‌روند در حالی که باید از آن طرف به این طرف بیایند! کارگردان حیرت‌زده می‌پرسد: چه فرقی دارد و ممیزان می‌گویند از این طرف یعنی ما حمله کرده‌ایم و از آن طرف یعنی آنها جنگ را شروع کردند.

  به فاصلۀ سه هفته دو نسخۀ بازسازی شده از دو فیلم مرتبط با جنگ در دو جا به نمایش درآمد. اولی از بهرام بیضایی که نسبتی با ارزش‌های رسمی حکومت ندارد اما وطن‌دوست و عاشق زبان فارسی و اسطوره‌های ملی است و سال‌هاست  دور از ایران زندگی می‌کند و سال 64 ساخته شده اما به خاطر تصور ضد جنگ بودن فیلم بعد از اتمام جنگ به نمایش درآمد. 

  دیگری از رسول ملاقلی‌پور که 9 سال بعد از جنگ ساخته شد و در سال 79 به نمایش درآمد و داستان زنی است در جست‌و‌جوی همسر مفقودالاثر خود پس از 15 سال.

  این توضیحات برای آن بود که بگوییم مدعیان عدالت که از انواع تبعیض‌ها و رانت ها بهره می‌برند جاهایی هم به عدالت رفتار کرده‌اند! آنجاها که هم در حق کارگردان روشن‌فکر ظلم کردند و هم کارگردان ارزشی و دفاع مقدسی بر این سیاق که گفته‌اند ظلم بالسویه عدل است.

   در جهانی که به دنیا آمدن و کجا و در چه محیط زادن و بالیدن دست ما نیست و بسیاری از امور بر پایۀ بخت و اقبال است عدالت بیشتر آرمان است تا قابل تحقق و عدالت واقعی را باید در مرگ جست که تفاوتی بین شاهزاده و گدا قایل نمی‌شود و همه می‌میرند. اما ما این توفیق را داشته‌ایم که جلوه‌های دیگری از عدالت را هم تجربه کنیم.

  منظورم آن فرد نیست که عدالت را به صورت غلیظ - "‌عَدالت"  - تلفظ می‌کرد و با سنگ‌هایی که در چاه انداخت ملتی را گرفتار کرد و رفت. بلکه همین دو روایت است و با رفتاری که با اهل هنر شد و منحصر به بیضایی و فیلم او نبود بلکه رسول ملاقلی‌پور را هم چزاندند و حالا پسر او هم نمی‌تواند فیلم بسازد. چون یک عده جز یک روایت رسمی را به رسمیت نمی‌شناسند!

  در این میان یکی البته بسیار بخت‌یار بوده است. هم به اسم سینمای دفاع مقدس ملودرام‌های خود را می‌سازد، هم یکی دو تا از فیلم‌های او هم گاهی با فاصله اکران می‌شوند تا مثلا تصور شود کاملا تحت حمایت نیست و هم این روزها پول یامفتی به او داده‌اند تا سریال موسی را بسازد در حالی که قصه آن را همه می‌دانند و دوست دارد تجربۀ شکست خوردۀ مجید مجیدی را تکرار کند که بر آن شد نسخۀ ایرانی محمد رسول‌الله را بسازد در حالی که اصل داستان زندگی پیامبر از 40 تا 63 سالگی است و با این که خود اصرار داشته جز وحی تمایزی ندارد آقای مجیدی کلی بودجه گرفت تا به غیر مسلمانان بگوید در کودکی و نوجوانی اعجاز داشته است و البته فیلم اجازه نمایش در بسیاری کشورهای اسلامی را نیافت چون الازهر مصر با هرگونه تصویرسازی از پیامبر ولو چهره را نشان ندهند مخالف است. جدای این که باور پوشش زنان آن دوران که در صد کیلو پتو پوشانده شده بودند برای مخاطب غیر ایرانی مشکل بود.

  کارگردان سابقا دفاع مقدسی هم بودجه کلان در اختیار گرفته تا سریالی دربارۀ موسای پیامبر بسازد که نسخۀ سینمایی آن دربارۀ مادر موسی بود و برای آن که با دَه فرمان مقایسه نشود به قبل از به آب انداختن پرداخت هر چند کلی گریم بر بهنام تشکر تحمیل کردند تا شبیه یول براینر همان ده فرمان دربیاید!

  دختر مرحوم ملاقلی‌پور گفت اهل هنر نیست ولی اگر اهل تاریخ و سیاست باشد می‌توانست اشاره کند که پدرش در 14 اسفند 1385 درگذشت؛ در روز مرگ دکتر مصدق و بهتر بود این نشان را در همان روز اهدا می‌کردند تا یادمان باشد در این مُلک با کسانی که سودای خدمت و کاری فراتر از امور شخصی دارند چگونه رفتار می‌شود. چه مصدق باشد، چه بیضایی و چه ملاقلی‌پور. یکی که ذکر جمیل او رفت البته مستثناست؛ عزیز دردانۀ سینمای ایران!

ارسال به دوستان